» اخبار » گفتگوی اختصاصی جبرئیل خان بابایی با همای کشتی ایران
گفتگوی اختصاصی جبرئیل خان بابایی با همای کشتی ایران
اخبار - مصاحبه

گفتگوی اختصاصی جبرئیل خان بابایی با همای کشتی ایران

بهمن 2, 1402 220330

خاطره هايم اينقدر خوب هستند كه تمام زندگي ام مي باشند

محمد حسن محبي:

 همه چيزم را فداي كشتي كردم

اول صحبت آن که با چهره هاي سرشناس زيادي صحبت كرده ايم. چهره هايي كه هر كدام در دنياي كشتي براي خودشان كسي هستند و روزي،‌ روزگاي قهرمان بزرگ شهر و كشورشان و حتي جهان و المپيك بوده اند که به مرور تقدیم شما مخاطبان فهیم مجله اینترنتی دنیای کشتی خواهد شد. پيش از آنكه با محمدحسن محبي مرد خوشنام كشتي كرمانشاه هم كلام شوم، واژه نسل سوخته را براي خيلي ها استفاده مي كردم و هر كه، ذره اي از نامرادي هاي روزگار و داوري هاي نامناسب ضربه خورده بود را عضوي از اين نسل مي دانستم. اما وقتي شنيدم محبي و در واقع نسل او (اواخر دهه 70 و دهه 80 و 90) چطور شركت در مسابقات جهاني را از دست داده اند و همسو نبودن با علم روز دنيا چه لطمات جبران ناپذيري بر سلامت قهرمانان داشته و چطور مدال هاي رنگارنگ به خاطر اين دو عامل بزرگ از گردن كشتي گيران بنام ايران خارج مي شده، حالا تعبير ديگري در مورد نسل سوخته كشتي،  اين كلمه كليشه اي دارم. فرقي نمي كند چرا،‌ مهم اين است كه سالهاي طلايي دوره ورزش اين نسل در سال هاي غيبت تيم ايران در مسابقات جهاني حل شده است و حالا حسن محبي در كارنامه اش يك مدال نقره و برنز جهاني دارد و چند طلاي قهرماني آسيا و بازي هاي آسيايي و ایستادن بر سکوی قهرمانی جهان به عنوان سرمربی تیم ملی کشتی آزاد ایران در جهانی 2002 تهران،جدا از آن چه ذکر شد محمد حسن محبي مي‌توانست مدال هاي بيشتري داشته باشد. البته بازو بندهاي پهلواني او قدر و منزلت خاص خودش را دارد.

اگر مي خواهيد بدانيد نسل محمدحسن محبي با چه مشكلاتي مواجه بوده اين مصاحبه را بخوانيد:

*كشتي در خانواده شما چه جايگاهي داشت؟

در خانواده من،‌ كشتي همه چيز بود. پدرم يدالله محبي درسال هاي 1319 و 1324 پهلوان دوم كشور شده بود و ما اصالتا به ورزش پهلواني،‌ زورخانه اي و كشتي علاقه داشتيم. يكسال بعد از تولد محمد حسين (1334) من در سال 1335 بدنيا آمدم. در خانواده ما بي آن كه بخواهي،‌ ناخودآگاه به سمت كشتي كشيده مي شوي. در واقع تمام اقوام و كساني كه با ما در ارتباط بودند،‌ مشوق مان براي پرداختن به كشتي به صورت حرفه اي بودند. پدرم بيشتر از همه دوست داشت ما كشتي گير شويم اما اين عقيده اش را به ما تحميل نكرد و انتخاب را به خود ما واگذر كرد اما شرايط شهر و خانواده طوري بود كه ما بايد به اين رشته مي پرداختيم.

 *شرايط شما چطور مي توانست در انتخاب شما دخيل باشد؟

همشهري هاي ما خيلي به كشتي علاقمند بودند. ما در محله فيض آباد زندگي مي كرديم كه يكي از محله هاي قديمي و ريشه دار كرمانشاه به شمار مي رفت. مردم اين منطقه حساسيت خاصي روي كشتي داشتند. كرمانشاه هم كه قهرمانان شاخصي چون محمد ايكي،‌

زرافشاني ها، علي جواهري،‌كوه دره اي،‌ نقي زاده و …. در خود ديده بود.

 *از چه زماني به صورت جدي اين رشته را آغاز كرديد؟

دقيقاً‌ از سال 1355. به باشگاه تربيت بدني كه نزديك خانه مان بود رفتم.

 *چقدر دير!؟

آن موقع روال همين بود. البته از 17 سالگي كشتي را شروع كرده بودم به صورت رسمي نه كه روي تشك تمرين كنم. آن زمان مثل امروز رده هاي سني نوجوانان و نونهالان نداشتيم. حسين هم يك سال قبل از من كارش را شروع كرده بود. تمرين را زير نظر مربيانم محلوجي،  ايماني،‌ اولندي و كوه دره اي آغاز كردم.

*آن زمان به فنون آشنايي داشتيد؟

البته نه به همه فنون،‌ اما بعضي ها را بلد بودم. چون در خانه و محله روي ماسه و خاك كشتي مي گرفتيم.

 *آن كشتي با كشتي باشگاهي چه فرقي داشت؟

كشتي باشگاهي مدرن بود اما روي خاك و ماسه حالت رسمي نداشت. وقتي به باشگاه رفتم كشتي براي خودم خيلي جالب شد. يك سال بعد عضو تيم ملي جوانان شدم. قبل از من سيد جبار مهديون ملي پوش 82 كيلو بود. سال 1974 به مسابقات جوانان جهان در بلغارستان رفتيم و آن سال به دليل كم تجربگي مدال نگرفتم. به هر حال سال اولم بود و اولين مسابقه رسمي ام،‌ طبيعي بود كه نتيجه نگيرم. سر مربي تيم محمد فرهنگ دوست بود. يادم مي آيد آن سال كسي در تيم مان روي سكو نرفت. محمد رضايي،  عليرضا سليماني و …. در تيم ما بودند. در دور بعدي رقابت هاي جهاني كه سال 1976 در آمريكا برگزار مي شد به مدال طلا رسيدم. آن زمان جهاني جوانان يك سال در ميان برگزار می شد.

 *چه احساسي از اين مدال داشتيد؟

خيلي حس خوب و رضايت بخشي بود. خصوصا اين كه چند سالي بود مدال طلا در دو رده سني جوانان و بزرگسالان نگرفته بوديم. آخرين مدال هاي طلاي ما بر مي گشت به مسابقات جهاني 1973 تهران كه ابراهيم جوادي، محسن فرح وشي و منصور برزگر قهرمان شده بودند. يادم هست كه روزنامه ها نوشتند، محبي بار ديگر طلا را به ايران بازگرداند،‌ اين براي اهالي كشتي خيلي مهم بود.

*چه زماني به دو بنده تيم ملي بزرگسالان رسيديد؟

همان سال 1976 بعد از بازگشت از جوانان جهان ملي پوش شدم. يعني سال المپيك مونترال كانادا. همچنان 82 كيلو بودم پيش از من عليدوستي در بازي هاي آسيايي اول شده بود اما در انتخابي همه حريفانم را شكست دادم و براي المپيك انتخاب شدم. سر مربي تيم محمد علي صنعتكاران بود. آن جا مدال نگرفتم. جان پترسون آمريكايي،‌ ويكتور نواژيلوي ژاپني و آدولف زيگر آلماني سه مدال را به خود اختصاص دادند. در جهاني 1977 لوزان سوئيس و 1978 مكزيكو هم نتيجه نگرفتيم.

*چرا؟

حالا يا خوب تمرين نمي كردم يا دليل ديگري داشت. شايد كم تمرين مي كردم.

 *همزمان با كشتي،‌ حرفه و شغل ديگري هم داشتيد؟

نه، كارم كشتي بود. خوشبختانه شرايط خانوادگي ام طوري بود كه نيازي نداشتم دنبال پول بروم.

 *از نظر تحصيلي چطور؟ تا چه مقطعي ادامه تحصيل داديد؟

ديپلم دارم. اتفاقا من هميشه به اين موضوع فكر مي كنم. ما (من و برادرم) همه زندگي مان را فداي كشتي كرديم و از خيلي امور بازمانديم. همان سالي كه قهرمان جوانان جهان شديم يكي از اقوامم كه در آمريكا اقامت داشت از من خواست براي ادامه تحصيل به اين كشور بروم. او به رئيس دانشگاه يكي از شهرهاي اين كشور گفته بود من قهرمان كشتي هستم. رئيس دانشگاه از اين امر استقبال كرد و گفت مي توانم بدون هيچ مشكلي كارم را ادامه دهم. ولي من همه چيزم كشتي بود.

 *به نظر شما اين فكر درست بود يا غلط؟

آن زمان به درست يا غلط بودنش فكر نمي كردم. ولي الان مي دانم باور غلطي بود كه اگر درس بخوانم از كشتي مي مانم. اما اين تلاش ها بي ثمر هم نبود. مثلا ما ابداع كننده تمرينات كشتي در كشور بوديم. من و حسين صبح زود تمرين مي كرديم در حالي كه آن زمان تمرين صبحگاهي ممنوع بود. هيچ مربي اي اجازه نمي داد شاگردش صبح زود تمرين كند.

 *حالا از كارنامه ورزشي تان راضي هستيد؟

همه چيز آن طور كه من دلم مي خواست پيش نرفت. با آن همه تلاش و علاقمندي به نتيجه دلخواه نرسيدم. بايد بيشتر مدال مي گرفتم. مسائلي وجود داشت كه اصلا خوشايند نبود. يك سري از مربيان علم كشتي و ورزش نداشتند. من كه جزو كشتي گيران وزن كم كن نبودم اما نمي دانيد چه ضربات و لطمات جبران ناپذيري به سبك وزن ها وارد مي شد. مثلا به كشتي گيري كه وزن كم مي كرد مي گفتند آب نخور تا به وزن دلخواه برسي اما نمك بخور! آن هايي كه وزن كم كرده اند مي دانند اين يعني چه! حتی كساني هم كه لحظات عذاب آور كاهش وزن را تجربه نكرده اند مي دانند كه اين چه بلايي سر بدن مي آورد. به اين شكل كشتي گير وقتي روي تشك مي رفت،  بدنش از داخل مي پخت. ما مدال هاي زياي را به خاطر اين تفكرات اشتباه از دست مي داديم. علم برخي مربيان همين بود. خيلي از افراد مستعد بودند كه به همين دلايل مدال نگرفتند.

*برگرديم به سال هاي قهرماني تان تا سال 1978 توضيح داديد كه مدالي در رده بزرگسلان نگرفتيد. سال بعدش چه شد؟

در بازي هاي آسيايي هندوستان مدال طلا گرفتم. ديگر به وزن 90 كيلو رفته بودم. در المپيك 1980 مسكو هم تيم ايران غيبت داشت. سال بعدش جهاني 81 در اسكوپيه برگزار مي شد. قوانين كشتي عوض شده و به دو تايم سه دقيقه اي رسيده بود. همه دنيا ديگر با اين قانون كنار آمده بودند جز ما كه چند سالي در مسابقات رسمي غيبت داشتم. همين شد كه به مقام چهارم بسنده كردم. سوناساراو گانيان از شوروي،  ايوان گينوف از بلغارستان و اووه نوي پرت از آلمان شرقي در 90 كيلو مدال گرفتند. در مسابقات جهاني 1982 ادمونتون كانادا هم پنجم شد. اووه نوي پرت آنجا قهرمان شد. كلارك ديويس كه در فينال جوانان جهان او را شكست دادم، دوم شد و گرك گيبسون آمريكايي هم به مدال برنز رسيد. در كانادا روزي 2 تا 3 جلسه با كشتي گيراني كه از من سنگين تر بودند تمرين مي كردم.

 *در اين سالها با قضاوت نابرابر و ناحق كشتي هم مواجه شديد؟

نه هيچ حق كشي يا قضاوت بدي را به خاطر نمي آورم. سال 1983 هم به خاطر اين كه يكي از اعضاي تيم فرنگي برابر كشتي گير رژيم صهيونيستي مبارزه كرده بود،  با وجودي كه به كي يف رفته بوديم به ما اجازه مسابقه ندادند. سال 1984 هم به مسابقات جهاني لس آنجلس نرفتيم تا اين كه در مسابقات جهاني بوداپست مجارستان به مدال نقره رسيدم. مسابقه فينال را برابر بيل‌شر آمريكايي برگزار كردم و مغلوب او شدم. وقتي روي سكو رفتيم و سرود آمريكا نواخته شد به نشانه اعتراض به سياستهاي‌امريكا در قبال كشور عزيزمان از سكو پايين آمدم. آن زمان جنگ تحميلي را پشت سر مي گذاشتيم و اين كار را در مخالفت با حضور اين كشور در پشت پرده جنگ با عراق انجام دادم چون آن ها در جنگ تحميلي به عراق كمك مي كردند و من به اعتراض عملكرد آن ها و دفاع از وطن انجام دادم،‌ به همين دليل فيلا نامم را از بولتن مسابقات خط زد. البته مدال نقره از آن من بود. البته اين كار فيلا هم مهم نيست،‌ مهم عزت و سربلندي كشور وملت عزيزمان است، آن كار من در آن رقابت در بُعد بين المللي خيلي به ضرر آمريكا شد و من از اين بابت خوشحالم.

*توانستيد مدال را با خود به ايران بياوريد؟

اگر چه گفته بودند بايد آن را پس بدهم اما به هر حال ايراني بودم و زرنگ،  هر طور شده بود آن را با خود آوردم. در سال هاي 1986 و 1987 هم در مسابقات جهاني غايب بوديم،‌تا رسيديم به المپيك 88 سئول. مرا به مسابقات اعزام نكردند ما مرتب با هم درگير بوديم. انتخابي تيم ملي در مشهد برگزار مي شد. يكي از مربيان اعمال نفوذ كرد و حقم را خوردند. كشتي من و توپچي به جنجال كشيده شد، بعد از آن هر چه دنبال من و حسين فرستادند هيچ كدام به اردو نرفتيم و تيم عازم سئول شد. سال 1989 در روزهايي كه پيش از آغاز مسابقات در سوئيس تمرين مي كرديم در حين مبارزه با عليرضا سليماني آسيب ديدم و كشتي نگرفتم. ماخاربك خادارتسف از شوروي و بيل شراز از آمريكا آن سال به مدال طلا و نقره رسيدند. در مسابقات جهاني 1990 توكيو سوم شدم. فقط به خادارتسف كه جواني آماده و قبراق بود باختم. بعد از اين مسابقات در حالي كه در آستانه 35 سالگي بودم از كشتي خداحافظي كردم. ديگر خسته شده بودم از اين رفتن ها و نرفتن ها. بيش از 15 سال در تيم هاي ملي عضويت داشتم و ديگر بايد با دوره قهرماني وداع مي كردم. اين علاقه زياد من و حسين بود كه سال هاي كشتي گير بودن مان اين قدر طولاني شد.

 *جدا از مسابقات جهاني، چه عناوين ديگري داريد؟

در كنار دو مدال نقره و برنز جهاني، 5 مدال طلاي قهرماني آسيا دارم و 2 مدال طلا و نقره بازي هاي آسيايي. همان طور كه قبلا گفتم يك مدال طلاي جوانان جهان هم در كارنامه ام دارم. در سال 1363 و 67 در مسابقات جهاني كشتي پهلواني اول شدم. 6 بار به مقام نخست جام تختي رسيدم. البته فكر مي كنم حسين و عليرضا حيدري با 7 اولي از اين حيث ركوردار باشند.

 *بعد از خداحافظي،‌ بلافاصله به كار مربيگري پرداختيد؟

بله، يكي دو سال در كرمانشاه تمرين دادم بعد محمدرضا طالقاني كه نايب رئيس مهندس تركان بود مرا دعوت به كار كرد. مي گفت منصور برزگر از كاركردن خسته شده و نمي خواهد مسئوليت تيم را به عهده داشته باشد. من هم به اردو رفتم اما عملا ديدم كه او هر دقيقه در اردوست و تمرين مي دهد. برگشتم به شهرستان و دوباره كارم را در كرمانشاه ادامه دادم كه تمرين دادن بود. طالقاني چند باري هم مرا به عنوان عضو كميته فني به جام تختي دعوت كرد. تا اين كه دوباره سال 1998 از من به عنوان مربي تيم ملي دعوت شد. آن روزها اميررضا خادم سرمربي تيم ملي بود و مدير تيم هاي ملي،‌ طالقاني همچنان نايب رئيس بود. اين دفعه دومي بود كه او مرا به اردو دعوت مي كرد.

*پس اختلافتان با او سر چه چيزي بود؟

من با طالقاني قبل از اين دو دعوت در اردوهاي تيم ملي هم تيمي و رفيق بودم. او هميشه نسبت به من لطف داشت. طالقاني آدم خوبي است اما به كار دعوت مي كرد ولي از آدم حمايت نمي كرد. همين شد كه تا سال ها از كشتي سرخورده بودم. امير هم آن موقع از من حمايتي نكرد و در نتيجه باز هم نماندم. سال 1999 امير خادم كنار رفت و تيم را به محمود معزي پور سپرند. من هم به عنوان كمك مربي با او به جام جهاني اسپوكن آمريكا رفتم تيم دوم شد. سال 2000 كه سيروس پور رئيس فدراسيون شد من هم به تيم جوانان رفتم. در مسابقات جهاني فرانسه بعد از روس ها دوم شديم. در اين فاصله به صورت مرتب در كرمانشاه تمرين مي دادم. وقتي امير خادم رئيس فدراسيون شد از من دعوت به كار كرد.

 *در اين سال هايي كه به عنوان مربي و كشتي گير كار كرديد، با كدام رئيس فدراسيون راحت تر بوديد؟

سيد محمد خادم سرآمد همه روساي فدراسيون كشتي ها بود. او به همه بها مي داد. من در زمان رياست او كشتي گير بودم. بعد از او مي توانم از امير خادم نام ببرم. او كمك مربي بود و با توجه به اين كه قهرمان و مربي بود،‌خودش حرف داشت. كشتي را مي فهميد. در سال هاي 2004 و 2005 كه طالقاني رئيس فدراسيون بود،‌ چند باري براي كار دعوت شدم اما نپذيرفتم. در دوران رياست يزداني خرم مي ديدم كشتي شاهد رفتارهاي جديدي شد رفتارهايي ناپسند و زننده كه در طول تاريخ سابقه نداشته است. رئيس فدراسيون مي گفت من عبدالله عزيزي را نمي شناسم كسي كه امثال عزيزي ها و خيلي ديگر از قهرمانان كشتي اين مرز و بوم را نمي شناسد به درد رياست كشتي مي خورد؟ يا اين كه بارها گفته مي شد هر كسي نمي تواند كار كند را بيرون مي كنم. خيلي از  روساي ديگر فدراسيون در دوران مختلف همانند بعضي آقايان ادعاي ارزشي بودن نداشتن اما هرگز اين ادبيات را نداشتند، چون با كشتي زندگي كرده بودند. كشتي ورزش سختي است. گاهي ورزشكاران از فرط خستگي حتي  نمي توانند خودشان را تحمل كنند. حساب كنيد اين ادبيات چه تاثير نامطلوبي مي تواند در اين رشته داشته باشد. عوض مي كنم،  بيرون مي كنم و … جملاتي نيست كه در شان كشتي باشد. ادبيات كشتي يعني اخلاق و احترام،‌ رئيس موفق به اين اصل عمل مي كند. باور كنيد من مثل خيلي قهرمانان ديگر شرم داشتم كه بعضي افراد رياست يك فدراسيون پهلواني و اخلاقي و مهمي چون كشتي را بر عهده داشتند!

*در جهاني 2002 تهران تيم ملي با سرمربيگري شما قهرمان دنيا شد. از آن مسابقات بگوييد؟

روز اول بابك نورزاد و عليرضا رضايي اوت شدند. نورزاد سال قبلش در صوفيه نايب قهرمان دنيا شده بود و كشتي هاي خوبي گرفته بود. او حيف شد. البته تقصير خودش بود. در تهران هم مي توانست حداقل دوم شود اما مغلوب كشتي گير كوبايي شد. رضايي هم كم تجربه بود ،اما در نهایت در آن سال قهرمان جهان شديم.

 *اما چند روز بعد در بوسان اتفاقاتي افتاد كه رئيس فدراسيون تغيير كرد!

دبير،‌ حيدري و حاجي زاده در جهاني آن سال مدال گرفته بودند و به دلیل فاصله اندک زمان برگزاری مسابقات جهانی و بازی های آسیایی بايد استراحت مي كردند ،اما مسئولان وقت كميته ملي المپيک تاکید داشتند که حتماً  بايد از اين سه نفر در بوسان استفاده كنيم. با اين شرايط كسي فكرش را نمي كرد دبير به كره ببازد او بايد طلا مي گرفت.  در اين مسابقات حيدري قهرمان شد و عباس جديدي هم نقره گرفت. وقتي امير فدراسيون را ترك كرد، من هم رفتم. سال 2003 تيم به فرح وشي سپرده شد اما براي المپيك از من دعوت به كار شد كه به فدراسيون هم رفتم اما مسئوليت را نپذيرفتم.

 *چرا؟

به خاطر شناختي كه روي طالقاني داشتم، دلم نمي خواهد خاطرات آن روزها را تكرار كنم. طالقاني مهره هايش را حمايت نمي كرد. خود برزگر هم از اين مسئله شاكي بود. اميدوارم ديگر هيچ گاه روزهاي بد در كشتي تكرار نشود. متاسفانه خيلي ها در كشتي ما فنا شدند.

*فكر نمي كنم از كشتي گير شدن پشيمان باشيد؟

نه،‌ هرگز- هيچ وقت پشيمان نبوده و نيستم. كشتي به من نيرو ولذت داده و خيلي هم از راهي كه انتخاب كرده ام راضي ام. من در خانواده اي زندگي كردم كه همه چيزم كشتي بود. چه در زمان مجردي و چه زماني كه كشتي را كنار گذاشتم،‌ حتي اگر از برخي اتفاقات ناراحت بودم باز هم به رشته ام عشق ورزيدم.

 *بعد ازكنار گذاشتن دوره قهرماني ازدواج كرديد؟

بله حاصل ازدواجم سه دختر به نامهاي رودابه ، رومينا و هليا (دو قلو) می باشد.

 *دوست نداشتيد فرزند پسري هم داشتيد كه كشتي گير مي شد؟

نه،‌ دخترانم اين قدر خوبند كه همه زندگي ام هستند.

https://donyayekoshti.com/?p=795

 

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

امتیاز 4.38
جیرئیل خان بابائی

جیرئیل خان بابائی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×