» اخبار » شعار مردم در حمایت از غلامرضا تختی
خواسته هاي تختي از مدیران کشتی چه بود؟
اخبار

شعار مردم در حمایت از غلامرضا تختی

دی 20, 1402 14084

تيم ملي چرا عهد شكستي؟!

رستم دوران كجايي؟! بيا… نور دو چشمان كجايي؟! بيا…

تیم ملی چرا عهد شکستی؟

سال 1340 و روزهاي پاياني آخرين ماه پاييزي، سالن قديمي پايتخت در نزديكي كاخ ورزش، روبروي پارك شهر فعلي، ميزبان رقابت هاي انتخابي تيم ملي بود. در سالن جاي سوزن انداختن پيدا نمي شد. تماشاگران تا وسط سالن پيش آمده بودند و تا چشم كار مي كرد جمعيت مشتاق و علاقمندي بود كه عاشقانه منتظر شروع كشتي هاي تختي بودند، با جرات مي گوييم كه آنها منتظر كشتي هاي تختي بودند. خيلي ها هم نتوانستند وارد سالن شوند و پشت درهاي بسته ماندند.

نصرت ا… سلطاني نژاد از اتاق رختكن و زيرپله هاي سالن هفت تير آمد وسط تشك!! انگار قرار نبود كسي كشتي بگيرد، چون وقتي سلطاني نژاد آمد وسط، بغض سالن تركيد و از گوشه و كنار فرياد بلند شد كه “تيم ملي چرا عهد شكستي؟! صنعتكاران،‌تو كه كتبا نوشتي” هنوز كشتي سلطاني نژاد و محمود رفتاري شروع نشده بود كه سلطاني نژاد زد زير گريه و دستمالش را از داخل دوبنده اش درآورد. با شروع كشتي ها، فرياد تماشاگران هم بلند شد. تعداد آنها كه معترض بودند و از ماجرا خبر نداشتند كم نبود، شعارها ربطي به كشتي نداشت و مردم يكصدا به غيبت تختي و عهد شكني دوستانش معترض بودند.

قليچ خاني، منصور سرداري را برد و بهادري هم كشتي جانانه اي با حبيبي گرفت.

خيلي از اهالي كشتي سعي مي كردند وانمود كنند اتفاقي نيفتاده، آنها تلاش مي كردند تا نشان دهند بدون تختي هم مي شود. اما وقتي مسابقات وزن 87 كيلوگرم (وزن تختي) شروع شد تا جانشين تختي معرفي شود. تماشاگران طاقت نياوردند و با فريادهايشان سالن را روي سرگذاشته بودند. غوغايي برپا بود و هيچ كسي حاضر نبود به همين راحتي از نام تختي بگذرد. رفتار بعضي از نارفيق ها و بدقول ها كه در لباس رفاقت، كاپيتان تيم را فراموش كرده بودند، باعث شد تا مردم هوشيار همچون باروت گرم منفجر شوند. “رستم دوران كجايي؟! بيا…، نور دو چشمان كجايي؟! بيا…”

معترضان دنبال تختي بودند و با شعارهاي معنادار، مقصران و گناهكاران را نشانه رفتند.

شعار تختي كجاست؟ يك لحظه هم قطع نمي شد و با عبور از كشتي 87 كيلو، كم كم فريادها بغض‌آلود و تلخ تر مي شد…

“چرا تنهاش گذاشتين؟! چرا تنهاش گذاشتين؟!”

تماشاگران آن روز كشتي هم شجاعان جسور و دلاوران بي باكي بودند. چون همانجا و در سالن با شعارهايشان، مسببان فراموشي جهان پهلوان تختي و عهد شكني با تختي را به صلابه كشيدند و آنها را نقره داغ كردند.

…، تو كه كتبا نوشتي، تو كه بي وفا نبودي… بگو تختي چطور شد؟! بگو تختي كجاست؟

تماشاگرهاي آن روز كشتي، پاي قهرمان محبوب خود ايستادند و همان جا دستگاه ورزش را تهديد كردند كه اگر با خواسته هاي فراگير و همه جانبه تختي موافقت نكنند، غوفا مي كنند.

راستي، واقعا عجب تماشاگرهاي شجاعي بودند، آنها كه براي دفاع از تختي يك روز هم طاقت نياوردند و درهمان سالن، عهدشكنان را جريمه كردند.

اما حالا حدود 45 سال است كه اين پرونده بسته شده و خاك مي خورد و هيچ كسي به سراغ خاطيان آن روزها نمي رود. همان هايي كه امروز بعضي هايشان به ابن بابويه مي آيند و بالاي مزار تختي، ژست رفاقت مي گيرند!!

آن سالها و پس از قهرماني در مسابقات جهاني 1961 يوكوهاما، اعضاي تيم ملي در اعتراض به بي توجهي فدراسيون كشتي به خواسته هايشان اعلام كردند كه اگر خواسته هاي به حق آنها برآورده نشود كشتي نخواهند گرفت اما …

اين اعتصاب با عهدشكني بعضي ها،‌اولا خيلي زود شكست خورد و ثانيا با خلف وعده كردن عده اي از همدوره هاي ملي پوش باعث شد تا اقا تختي بصورت مستقيم با دستگاه ورزش رودررو شود. اعضاي تيم خيلي زود از مواضع خود عقب نشيني كردند ولي غلامرضا تختي روي حرف خود ايستاد.

تختي خواسته هاي خود را طي نامه اي اعلام كرده بود. خواسته هايي كه در جهت كشتي و رفاه قهرمانان به شمار مي رفت. او واقعا هيچ چيز را براي خودش نخواسته بود. او گفته بود كه تا وقتي خواسته هايش برآورده نشود كشتي نخواهد گرفت…

 

*خواسته هاي تختي چه بود

خواسته هاي تختي از مدیران کشتی چه بود؟

1-كليه قهرمانان جهان اول، دوم، سوم و اعضاي تيم ملي بايد بيمه شوند

2-انتخاب اعضاي كادر اجرايي و فدراسيون كانديداي قهرمانان باشد. براي اين منظور عباس زندي را معرفي كرده بودند.

3-انتخاب هيات كشتي تهران و كميته فني از افراد با صلاحيت

4-احترام متقابل از طرف مسئولان فدراسيون به قهرمانان

جمعي از ملي پوشان هم به تختي پيوستند اما ترسان و لرزان گام بر مي داشتند. محمدعلي صنعتكاران كتبا نامه نوشت و گفت من با نظرات تختي  كاملا موافقم، حبيبي، سيف پور و مهدي زاده هم همگام با تختي شدند و رسما از تختي اعلام حمايت كردند اما …

خیلی ها که از تختی حمایت کرده بودند، حرف خود را پس گرفتند؛ پس آن روز مردم و تماشاگران حق داشتند به رفتار قهرمانان اعتراض كنند آنها به جفاي عهد بزرگان كشتي در حق كاپيتان تيم ملي و تنها گذاشتن او معترض بودند، تختي گفته بود من آخرين حرفم را زدم و هيچ وقت هم از آن عدول نمي كنم تا روزي كه اوليا تربيت بدني اين شرايط را براي ما فراهم نكنند، من يك نفر كشتي نخواهم گرفت، بقيه را نمي دانم چه تصميمي مي گيرند ولي من مطمئنم  كه چيزي غير اين خواسته ها عمل نخواهم كرد. من با هيچ كسي غرضي ندارم ولي چون مي بينم كشتي بيش از پيش دچار آشفتگي و نابساماني مي شود اين بار به طور جدي دنبال خواسته هاي كشتي گيران را مي گيرم و اطمينان مي دهم تا روزي كه نظرات ما تامين نشود كشتي نخواهم گرفت.

گزارش ها و اسناد ساواك  عليه تختی

به این نوشته امتیاز بدهید!

امتیاز 5.00
جیرئیل خان بابائی

جیرئیل خان بابائی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×