» اخبار » شرحی بر زندگی مردی که او و فرزندانش آبروی کشتی ایرانند
شرحی بر زندگی مردی که او و فرزندانش آبروی کشتی ایرانند
اخبار - مشاهیر کشتی

شرحی بر زندگی مردی که او و فرزندانش آبروی کشتی ایرانند

بهمن 10, 1402 210213

شرحی بر زندگی مردی که او و فرزندانش آبروی کشتی ایرانند

ستاره هایی که او بر آسمان کشتی ایران و جهان نشانده است، آنچنان درخشان و نورانی اند که حتى خالق ستاره ها را هم در انوار خود غرق کرده اند. درست مثل دسته گل زیبایی که هر بیننده ایی را از یاد باغبان غافل می کنند اما، همه می دانند او خالق درخشان ترین ستاره های سه دهه اخیر کشتی ایران است. شاید اگر خود او هم چنین خالقی داشت ، افتخارات او ، با دو فرزند قهرمانش برابری می کرد.

تا قبل از ظهور امیر و رسول خادم ، کسی احوالی از محمد خادم نمی پرسید و این مشهدی شجاع ۳۰ سال بعد از ایستادن روی سکوی نایب قهرمانی جهان آنچنان از یاد رفته بود که هیچ کس به خود زحمت  نمی داد تا از او یادی هم بکند ، اما حتی اگر همه دنیا او را از یاد ببرند نتایج رقابتهای جهانی سال ۱۹۶۲ تولیدو او را از یاد نخواهد برد و او برای همیشه تاریخ نایب قهرمان جهان باقی خواهد ماند.

محمد خادم ازغدی عضو تیمی بود که در دهه ۶۰ میلادی ، جهان کشتی را تحت تأثیر قرار داد و او همپای قهرمانان جاودانی چون غلامرضا تختی ، امامعلی حبیبی ، منصور مهدیزاده، محمد علی صنعتکاران ، عبداله موحد، محمد ابراهیم سیف پور و…. در میدان جهانی و المپیک جنگید تا نام کشتی ایران را در جهان بلند آوازه سازد.

او این جنگ بی امان را بعد ازخداحافظی با دنیای قهرمانی هم ادامه داد و حاصل آن پرورش و تربیت دو ستاره فروزانی بود که جهان کشتی را به شگفتی واداشت (امیر و رسول) شاگردان مکتب کسی هستند که آنچه را خود به دست نیاورد با پسرانش کسب نمود.

خانواده محمد خادم

محمد خادم ازغدی در یک خانواده مذهبی در سال ۱۳۱۴ در مشهد به دنیا آمد پدرش حاج ملا ابراهیم معمم بود ولی در کنار طلبگی به کشاورزی هم در روستای ازغدی می پرداخت، او صاحب شش فرزند بود که محمد خادم بچه پنجم خانواده به شمار می رفت.

آغاز کشتی

محمد خادم ازغدی میگوید: پدرم همه گونه وسایل راحتی را برای ما فراهم کرده بود، اما اصلا میانه خوشی با ورزش نداشت اما من در کوچه  و خیابان دنبال کسی میگشتم که با او کشتی بگیرم نمیدانم چرا؟

اما عشقی غریزی و پنهان مرا به طرف کشتی میکشاند. با بچه های محل توی کوچه کشتی میگرفتم تا اینکه چند تا رفیق بزرگتر دست مرا گرفتند و به باشگاه خیام بردند. کریم محمدیان مربی همین باشگاه بود.

او یک استاد به تمام معنی بود و مثل پدر کشتی گیران را تر و خشک میکرد، از نظر اخلاقی و رفتاری هم برای همه الگو بود اما روز اولی که به باشگاه رفتم مرا صدا کرد و گفت آمدی اینجا چه کار کنی؟

کمی این پا و آن پا کردم و گفتم دوست دارم کشتی بگیرم اما محمدیان با لحنی آمرانه گفت برو اینجا پیدایت نشود و بعد ادامه داد تو هنوز خیلی بچه ایی و باید بزرگتر شوی تا بتوانی در این باشگاه تمرین کنی نمیدانم ۱۶ یا ۱۷ سال داشتم و پدرم هنوز در قید حیات بود و راضی نمیشد که من به باشگاه بروم و من هم حاضر نبودم به همین سادگی دست از کشتی بردارم،

آقای محمدیان عصرها در باشگاه تمرین میداد، اما صبح ها هم درِ باشگاه باز بود ولی مربی نداشت. عده ای از قدیمی ترها که کاسب بودند و بعد از ظهرها وقت تمرین نداشتند صبح ها به سالن تمرین می آمدند من هم قاطی همین جماعت تمرین کننده شدم و صبحها بدون اینکه کسی مخالفت کند تمرین میکردم فنون کشتی را از همان قدیمیها  آرام آرام یاد میگرفتم، وسایل تمرین را از خانواده به خصوص پدر و برادرانم پنهان میکردم تا اینکه کم کم به آمادگی بدنی رسیدم و در خودم میدیدم میتوانم مسابقه بدهم. حالا دیگر برادرانم از عمق علاقه من به کشتی خبر دار شده بودند و پدرم هم به رحمت خدا رفته بود و فقط منتظر بودم تا مسابقه ای فرا برسد و من بتوانم خودم را نشان دهم

اولین مسابقه

در باشگاه خیام مسابقه کشتی بود و خادم جوان باید خود را برای اولین بار جهت حضور در یک رقابت رسمی آماده میکرد او در خصوص آن روز گفته است؛ باشگاه خیام مسابقه داخلی گذاشته بود و قرار بود تیم این باشگاه در مسابقه های قهرمانی مشهد شرکت کند، من در باشگاه خیام کشتی میگرفتم اما نه در گروه رسمی باشگاه چون صبحها میرفتم و آقای محمدیان خبر نداشت که من صبح میروم تمرین میکنم،روزی که مجدد رفتم ثبت نام کنم، آقای محمدیان گفت: باز هم اینجا پیدایت شد. مگر نگفتم تا بزرگتر نشدی به باشگاه نیایی؟ بعد وقتی شنید که من صبحها تمرین میکنم تعجب کرد و به اکراه اسم مرا برای حضور در مسابقه ها نوشت و حالا نوبت من بود که خودم را نشان دهم. خیلی انگیزه داشتم و فقط به پیروزی فکر میکردم، همین امر هم شد که در آن مسابقه بتوانم مقام اول را کسب نمایم. اول شدنم باعث گردید که آقای کریم محمدیان از جسارت و قدرت من خوشش بیاید و بعد مرا به طور جدی زیر نظر بگیرد.

خیلی زود در مسابقات انتخابی شهر مشهد هم اول شدم و در مسابقه ی استانی هم مقام اول را کسب نمودم و با تیم خراسان عازم مسابقات قهرمانی کشور در تهران که در دبیرستان دارالفنون برگزار میشد شدم. اما من با دو باخت از کشتی گیران کرمانشاه و تهران به عنوان چهارمی رسیدم،

پس از آن محمد خادم تصمیم گرفت در یک وزن بالاتر کشتی بگیرد و به وزن ۶۳ کیلوگرم رفت و در این وزن افتخارات خوبی کسب کرد

اولین حضور در اردوی تیم ملی

در سال ۱۹۵۹ او نیز از جمله کسانی بود که به اردوی تیم ملی دعوت شد هر چند که خیلی زود مجبور به ترک اردو شد، ساکش را برداشت و به مشهد برگشت.

محمد خادم میگوید: اصولا آن زمان کسی به کشتی گیران شهرستانی توجهی نمیکرد،مربیان تیم ملی شاگردهای خودشان را میخواستند یادم می آید وقتی به اردو می آمدیم بعضی از مربیان تیم ملی برای اینکه اعصاب مرا و امثال مرا خرد کنند ما را تا آخر تمرین نگه می داشتند و بعد یک حریف درجه چندم را برای ما جور میکردند در حالیکه شاگردان خود را همان نوبت اول با حریفان قدر جور میکردند.

محمد خادم ازغدی،سال ۱۹۵۹ که تمام شد در مسابقات قهرمانی کشور که در رشت برگزار شد به مقام اول رسید آن هم در وزن ۶۷ کیلوگرم و بعد فدراسیون کشتی تیمی را گلچین کرد و به بلغارستان و ترکیه فرستاد

وی به همراه محمد علی صنعتکاران جزء نفرات انتخاب شده بود، در بلغارستان با اینوولچف که در رقابتهای قهرمانی سال ۱۹۵۹ در تهران به مقام دوم جهان رسیده بود کشتی گرفت.

خادم در خصوص رویارویی با ولچف روایت جالبی دارد؛ ولچف کشتی گیر خطرناک و ورزیده ایی بود،من برای اولین بار در این وزن کشتی میگرفتم با این وجود پا به پای او جنگیدم اما در یک لحظه در خاک غافلگیر شدم و کشتی را باختم.

انتخابی المپیک رم

در مسابقه انتخابی المپیک رم با توجه به اینکه ۴ کشتی گیر حضور داشتند مقرر گردید مسابقه ای چهار جانبه بین ،توکل موحد ، حسن بهشتیان ومحمد خادم برگزار شود و نفر برنده به المپیک برود.

در آن مسابقه‌ها ابتدا توکل با بهشتیان به تساوی رسید و او در حالیکه در امتیاز ( ۲ – ۲/۵ ) از عبداله موحد جلو بود طبق مقررات به تساوی رضایت داد.

در کشتی بعد توکل ( ۰ – ۲ ) موحد را برد و خادم بر حسن بهشتیان غلبه کرد . دیدار نهایی بین خادم و توکل برگزار شد که با پیروزی( ۰  – ۱ )به سود خادم به پایان رسید و او برای حضور در المپیک رم در وزن سوم انتخاب شد

مسابقات المپیک رم

در مسابقات المپیک رم در دسته ۶۲ کیلوگرم بیست و پنج کشتی گیر روی تشک رفتند، در نهایت خادم به مقام هفتم المپیک رم رسید. در آن مسابقات مصطفی داغستانلی از ترکیه،استانچو کولف از بلغارستان و روباشویلی از شوروی به ترتیب مقام اول تا سوم را به خود اختصاص دادند.

مسابقات جهانی ۱۹۶۱ يوكوهاما

محمد خادم می گوید : بعد از اینکه از مسابقات المپیک برگشتم تمرین را ادامه دادم به این امید  تا در رقابتهای جهانی یوکوهاما ، همه بدشانسی ها را جبران کنم اما آسیب دیدگی قوزک پا مرا برای مدتها از تمرین دور کرد، به گونه ای که حتی نتوانستم در رقابتهای قهرمانی کشور و یا انتخابی تیم ملی کشتی بگیرم توکل بعنوان ملی پوش در این مسابقات شرکت نمود و صاحب مدال برنز شد اما سال بعد که من از آسیب دیدگی رها شدم ، دوباره نوبت من بود که به پیراهن تیم ملی برسم. در آن سال در مسابقات قهرمانی کشور و انتخابی تیم ملی همه حریفان را بردم و راهی شهر تولیدو آمریکا محل برگزاری رقابتهای جهانی شدم

نقره مسابقات جهانی ۱۹۶۲ تولیدو

محمد خادم ازغدی ،آن سال خیلی آماده بود و فقط به قهرمانی فکر می کرد ، در اردو با سبک وزن و سنگین وزن کشتی میگرفت،حتی با عباس گلمکانی سرشاخ میشد.تمرینهای وی با امامعلی حبیبی که ۲ وزن بالاتر بود بسیار جلب نظر می کرد

روایت محمد خادم از آن روزها خواندنی است:

در تولیدو قرعه خوبی به من خورد، هر چند که برای من فرقی نداشت و آنقدر آماده بودم که حتی اگر به قرعه بد هم روبه رو میشدم از کسی باکی نداشتم حریف را بردم و بعد در مقابل واتانابه ژاپنی قرار گرفتم که اعجوبه ای بود کوتاه قد که پاهای قرص و محکمی داشت و در دفاع هم استاد بود. همان طور که در حمله رقیبی نداشت،

آقا بلور دائما از کنار تشک به من فرمان حمله میداد و من بی محابا به طرف پاهای کوتاه حریف  یورش می بردم اما هیچگاه به آن پاها نرسیدم، کشتی ما بدون امتیاز پیش میرفت ولی در یکی از حملات من برای زیر گیری، واتانابه مرا تو حلق کرد و من مجبور به قبول شکست شدم.

در تولیدو، کشتی آخر را با حریف آلمانی گرفتم و او را با امتیاز بردم و به مقام دوم دنیا رسیدم، اما هیچوقت با این مدال راضی نشدم و همیشه دنبال فرصتی می گشتم تا دوباره بتوانم حقم را از کشتی دنیا بگیرم.

من در توان خودم می دیدم که صاحب چند مدال جهانی شوم اما خیلی از عوامل دست به دست هم داد تا من به هدفم نرسم، بعد از جهانی تولیدو یک چک ۱۵ هزار تومانی به عنوان پاداش مدال نقره جهانی برای من صادر کردند اما هیچ وقت دنبال آن نرفتم، چون نه احتیاجی به آن داشتم نه آن پاداش ها را در شان قهرمانی و پهلوانی میدیدم

یک سال چسبیدم به زندگی

حاج محمد خادم پس از رقابتهای جهانی تصمیم گرفت کمی اوضاع زندگی خود را سروسامان بدهد و همین باعث شد تا مدتی از کشتی دور باشد، وی بعدها گفت: بعد از جهانی تولیدو، وقتی پشت سرم را نگاه کردم دیدم زندگی با سرعت پیش می رود و من خیلی از زندگی عقب افتادم و به خودم گفتم همه زندگی کشتی نیست باید به فکر آینده هم بود. چسپیدم به کار و کاسبی و مسابقات جهانی ۱۹۶۳ را از دست دادم.

سال ۱۹۶۴ هم بدشانسی آوردم. یعنی وقتی در مسابقه‌های انتخابی تیم ملی شرکت کردم آسیب شدیدی دیدم که بیش از یک سال مرا از میدان های کشتی دور کرد. بعد از آن آسیب دیدگی سخت که حضور در المپیک را از من گرفت تا آمدم خودم را پیدا کنم و به آمادگی برسم مسابقه های جهانی ۱۹۶۵ منچستر را هم از دست دادم.

مسابقات انتخابی ۱۹۶۶ تولیدو

حریفان اصلی او در مسابقات انتخابی ۱۹۶۶ تولیدو ،قلیچ خانی، سرداری و سیف پور بودند که ابتدا سیف پور را با اختلاف زیاد برد و بعد از آخرین لحظه مبارزه با سرداری با دو خم وی را به پل برد با رضا قلیچ خانی هم به تساوی رسید و در نهایت مقام اول را کسب نمود.

مسابقات جهانی ۱۹۶۶ تولیدو

محمد خادم با تیم ملی در معیت جوانانی چون حسین تهامی، قاسم جعفری، ابوطالب طالبی و ابوالفضل انوری که برای اولین بار صاحب پیراهن تیم ملی شده بودند و قدیمی هایی مثل جهان پهلوان تختی و مهدی زاده که به آخر خط قهرمانی نزدیک شده بودند به تولیدو آمریکا رفت.

حاج محمد خادم نیز در آخر خط قهرمانی قرار داشت اما هنوز هم مصمم بود به آرزویش که مدال طلای جهانی است برسد. تمرینات سختی را پشت سر گذاشت و آماده و قبراق بود. اما به محض اینکه به آمریکا رسید سرماخورد و تب ولرز شدیدی کرد همین سرماخوردگی و مصرف داروی آنتی بیوتیک وضعیت بدنی اش را مختل کرد و نتوانست در اندازه‌های خودش کشتی بگیرد.

در دور اول با داگلاس آمریکایی روبرو شد که خیلی سرحال و پرانرژی بود که در نهایت کشتی را واگذار کرد، در دور دوم حریفی از لهستان را برد و در دور سوم با الکان تدیف روسی کشتی گرفت که نتوانست شایستگی های خود را به اثبات برساند.

محمد خادم میگوید: ناچار شدم دست خالی به کشور باز گردم و به آرزویم نرسم این آخرین میدان جهانی بود که من در آن شرکت کردم شاید قسمت من هم این بود، در حالیکه همیشه وقتی به گذشته فکر می کنم به این باور می رسم، اگر آن همه در حق من نامهربانی نمی شد شاید به موفقیت بیشتری می رسیدم

کشتی با برزگر در ۳۴ سالگی

حاج محمد خادم تجربه کشتی با منصور برزگر را در کارنامه دارد، روایت او از مسابقه با منصور برزگر خواندنی است

از کشتی کنار کشیده بودم و تیم خراسان را برای حضور در رقابتهای قهرمانی کشور آماده میکردم، آن سال رقابتها در مشهد برگزار میشد و همه انتظار داشتند تیم خراسان در خانه خود پیروز شود، اما در یکی از روزها که خود من با کاظم غلامی که نماینده وزن چهارم خراسان بود تمرین میکردم در حین تمرین دست غلامی شکست و کریم محمدیان که سرپرست تیم بود وقتی خبر مصدومیت غلامی را شنید رو به من کرد و به من گفت: خودت مقصری و خودت باید جبران کنی یعنی اینکه خودت باید کشتی بگیری من گفتم مدتها است تمرین درست و حسابی ندارم اما او اصرار کرد که من کشتی بگیرم، چاره ای نداشتم و قبول کردم در همان مسابقات با منصور برزگر به تساوی رسیدم اما چون برزگر با ضربه فنی بر محمد هیچی از کرمانشاه غلبه کرد و من با امتیاز او را شکست داده بودم برزگر قهرمان کشور شد و من به مقام سوم رسیدم و بعد از آن هم در هیچ مسابقه دیگری شرکت نکردم

در کشتی با برزگر من دوبار با زیر گیری او را خاک کردم و او یکبار کنار تشک مرا بارانداز کرد و (۲)-(۲) به تساوی رسیدیم آن موقع من ۳۴ ساله بودم و برزگر جوانی بود ۲۲ ساله که  ابتدای جاده قهرمانی قرار داشت،

پیشی بینی حاج محمد خادم درست از آب درآمد

 

حاج محمد، همیشه عاشق کشتی بود و فرزندان او نیز از همان دوران کودکی همین حس را داشتند، دوست داشت

بچه هایش به آنچه که او به آن نرسید برسند. دوست داشت همه تجربیات را در اختیار آنها بگذارد غیرت و تعصب را در وجود این بچه ها حس میکرد. اما روزی که فرزندش رسول را به باشگاه برد، خیلی ها طعنه زدند و می خندیدند و  می گفتند: ببین حاجی خادم کی رو آورده کشتی گیر کند، رسول خیلی ظریف و شکننده بود. اما او می دانست که چه جواهراتی را در دست دارد.

حاج محمد میگوید : یادم می آید همین رسول یک مشت پوست و استخوان بود. بچه ای لاغر که وقتی در خاک جعفر موسوی مربی اش می نشست به نظر می رسید لحظه ای بعد همه استخوان های او خُرد شود، اما همین بچه آنقدر با غیرت بود که روی سگک کلاته موسوی همه خرد شود اما همه آن فشارها را تحمل میکرد ولی امتیاز نمیداد

یک روز همه بچه های باشگاه را جمع کردم و گفتم میبینم و میشنوم که مرا مسخره می کنید که امید به این دو بچه بسته ام، اما من به شما که امروز به من میخندید قول می دهم در آینده نزدیک همه شما به فرودگاه بیائید و قهرمانی جهان و المپیک را به آنها تبریک بگوئید و عین همین پیش بینی چند سال بعد به وقوع پیوست و همه آنهایی که می‌گفتند امیر و رسول به درد کشتی نمیخورند، مجبور شدند به من تبریک و به امیر و رسول آفرین بگویند.

بهترین های کشتی ایران

محمد خادم میگوید: غلامرضا تختی سرآمد همه بود. او کشتی گیری با اعتبار بود که وقتی روی تشک می رفت تا آخرین نفس می جنگید. امامعلی حبیبی و منصور مهدی زاده را هم می پسندم، خیلی پهلوانانه کشتی می گرفتند و خیلی معتبر بودند،بیخودی امتیاز نمی دادند حریف را کلافه می کردند. محمد علی صنعتکاران عبدالله موحد و محمد ابراهیم سیف پور هم اعجوبه هایی بودند که به کشتی ایران اعتبار میدادند از منصور سرداری غافل نشوید که کشتی گیر بسیار خوبی بود و اگر در رقابتهای جهانی شرکت می کرد حتما صاحب مدال جهانی میشد

من نمی دانم چگونه از امیر و رسول  بگویم؟

نه به عنوان پدر آنها، بلکه به عنوان کشتی گیر قدیمی که الفبای کشتی را می داند و تشخیص میدهد میخواهم بگویم، از رسول بهتر در کشتی ندیدم او گاهی کارهایی انجام میداد که خودمن شگفت زده می شدم. یادتان می آید کشتیهای او با داگلاس آمریکایی و خادار تسف روسی که چه زیبا و متفکرانه کشتی میگرفت؟

امیر هم عالی بود و اگر بدشانسی سالهای ۹۳ و ۹۴ و ۹۵ گریبانگیر او نمیشد به چهره همیشه ماندگاری و پرافتخاری مبدل میشد.

 

 

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

امتیاز 5.00
جیرئیل خان بابائی

جیرئیل خان بابائی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×