روزي كه تختي نخواست يك سرباز به خاطر او خجالت بكشد و ناراحت شود
اردوي تيم ملي كشتي آزاد در باشگاه افسران برپا مي شد و از محل خوابگاه كشتي گيران تا درب ورودي كه توسط دژبان و نگهبان مراقبت مي شد. حدودا 5 دقيقه فاصله بود. طبق قانون محيط هاي نظامي، ورود و خروج افراد از درب با هماهنگي صورت مي گرفت. در يكي از اردوها يك روز تختي بعد از تماس تلفني شال و كلاه مي كند تا به ديدار يكي از دوستانش برود اما بعد از چند دقيقه بر مي گردد و از رفتن پشيمان مي شود وقتي دوستانش از او مي پرسند كه چرا برگشته؟ تختي پاسخ مي دهد؛ دم درب ورودي سربازي ايستاده بود. وقتي خواستم بروم بيرون به من گفت؛ اجازه ندارم درب را باز كنم و شما بايد برگرديد خوابگاه، من گفتم مي روم او گفت نمي شود و من هم برگشتم. دوستان تختي تصميم مي گيرند بروند و به افسرنگهبان ماجرا را بگويند تا هم سرباز را جريمه كند و هم اجازه خروج به تختي دهد اما تختي گفت؛ من هم مي توانستم بروم پيش افسر نگهبان مرا ببرد واز درب خارج كند. آن جوان
مي بيند و خجالت خواهد كشيد؛ من هرگز راضي نمي شوم يك جوان به خاطر من خجالت بكشد و ناراحت شود.
تختي به پيروزي خودش هم اعتراض كرد
ديدارهاي تيم به تيم آن روزهاي كشتي ايران كم از مسابقات جهاني نبود. آنقدر اين رقابت ها در سطح بالايي برگزار مي شد كه بسياري از قهرمانان جهان و المپيك سعي مي كردند در مسابقات شركت كنند. جام تفليس از جمله تورنمنت هاي اين چنيني بود و ديدارهاي خاطره انگيز ايران و شوروي زبان زد خاص و عام بود.
در يكي از مسابقات تيم به تيم تختي به مصاف “آلبول” قهرمان شهير شوروي
مي رود. در اين كشتي حساس و نفس گير تختي حريف را خاك مي كند و از آن جايي كه استاد سگك بوده، آلبول را با اجراي سگك به پل مي برد. از قضا داور وسط اين ديدار حساس حسن سعديان بود كه با مشاهده پل شكن آقا تختي و دستان قدرتمندش، سوت پايان كشتي را به نشانه ضربه فني شدن حريف روس و پيروزي تختي به صدا در مي آورد. مي خواست دست آقاتختي را بالا ببرد اما تختي كه ديده بود پشت آلبول«حريفش» به تشك نخورده به “بلور” مربي خود مي گويد؛ آلبول ضربه نشد. بلور مي گويد جوري پل شكن را گرفته بودي كه راه فرار نداشت، تختي جواب
مي دهد اما اين رسم جوانمردي نيست، بلور مي گويد، مطمئن باش حريف راه فراري نداشت و قطعا ضربه مي شد.