» اخبار » تختی از نگاه دکتر رسول خادم
تختی از نگاه دکتر رسول خادم
اخبار

تختی از نگاه دکتر رسول خادم

دی 20, 1402 190207

تختي رفت تا جاودانه شود

اين سرانجام انساني است كه در اوج اعتبار، مقبوليت، محبوبيت و جايگاه اجتماعي، تلاش مي كند مفهوم با عزت زيستن را در زندگي خود عملي نمايد

نگاه من به “تختي” نگاه خاصي است. من تختي را پيش از آنكه در زندگي پرفراز و نشيبش جستجو كنم در مرگش مي يابم، در مرگ پررمز و رازش.

يعني به اعتقاد من ابهام و سكوت موجود در مرگ “تختي” كه همواره موضوعي سوال برانگيز بوده و هست نقطه اوج زيستن اوست به قول “فروغ فرخزاد”؛ «اين سكوت از آن فريادهاست»

البته من به دنبال چگونه مردن او نيستم و تاكنون نيز مستنداتی در خصوص چگونه مردن او نيافته ام و گمان هم نمي كنم موضوع داراي اولويتی در تحليل زندگی “تختی باشد. اما به نظر من هرگونه تحليل در انديشه، شخصيت،‌منش و الگوهای رفتاری “غلامرضا تختی” را می توان در رمزآميزی و پيچيده بودن موضوع رفتنش يافت، در تنهايي خاص، سكوت سنگين و ردپاي در ظاهر نگذاشته اي كه در روزگاران پاياني زنده بودنش ملاحظه مي كنيم و به اعتقاد من اين سرانجام انساني است كه در اوج اعتبار، مقبوليت، محبوبيت و جايگاه اجتماعي، تلاش مي كند مفهوم با عزت زيستن را در زندگي خود عملي نمايد. شايد دعای مشهور دكتر علي شريعتی در ارتباط با غلامرضا تختی محقق شده باشد و خداوند چگونه زيستن را به او آموخته بود كه او اينگونه، چگونه رفتن را انتخاب نمود…

تختی از نگاه دکتر رسول خادم

تختي به ويژه در چند سال پاياني عمرش با تمام توان سعي كرد شبيه به همه زندگي كند، و در عين حال با تمام توان تلاش كرد “وجود” داشته باشد. از اين رو با تمام وجود براي “بودن” خود در تضاد ميان “آدم وارگي” و “انسان بودن” مبارزه كرد. با همه روزگارش حتي با تمامي عزيزانش كه البته پس از رفتن او مظلوم ترين نيز واقع گرديدند و از همه بيشتر با خودش و چه سخت جنگي است نبرد با خود، نبرد با خودي كه مي تواند بزرگترين داشته هاي دنيا را در جايگاه “تختي” بودن داشته باشد. اما از آن لحظه كه حس كشنده انسان بودن و مسئول بودن در وجود آدمي شعله ور مي شود و دامان روزمره گي اش را مي گيرد، ديگر به هر دري مي زند كه مثل آدم زندگي كند نمي تواند و از اينجا به بعد است كه فكر كردنش علامت سئوال است…

اصلا بودنش به قول “اخوان ثالث” مي شود نغمه ناجور و از اينجا به بعد است كه تنها مي شود. تنها در جمع و حتي تنها در تنهايي هاي خود. آدمي در جايگاه تختي تا اينجا هنوز بي خطر است و مقبول اما از آن هنگامي كه شعور سياسي اش نيز تجلي  كند و افكارش بوي صميميت با آدم هاي يك لاقباي روزگارش را بدهد كه البته توان و زبان فرياد ندارند و از طرفي به قول دكتر علي شريعتي با منافع صاحبان زر و زور نيز كنايه اش باشد ديگر جماعت سياسي نيز برايش حساب باز مي كنند و زندگي اش سراسر تضاد مي شود. تضاد ميان آرمان ها و ارزش ها با واقعيت هاي روزگار و آنگاه كه به حساب و كتاب هاي متعدد آنها پشت كند و دلخوش به تك حساب وجود خود باشد، ديگر حساب روزگارش سياه است…

تاريخ گواهي مي دهد كه فرصت هزينه كردن از تك حساب انسانيت و مسئول بودن در مقابل اين انسانيت كه اندوخته اي جز محبت و جوانمردي ندارد، محل هزينه اش هم دلهاي پاكي است كه درد روزگار دارند و بركتش هم با صاحب اصلي صاحبدلان است، در اين دنيا بسيار محدود است. در واقع از اينجاست كه براي رفع مزاحمت هاي اين وجود ناجور فكر مي كنند و البته خودش نيز مي بايست در رفع مزاحمت هاي اين ساز ناساز تدبير و چه بسا انتخاب كند…

تختی از نگاه دکتر رسول خادم

“تختي” گرچه فرصت سرمايه گذاري از تك حساب وجودش كم بود اما آن قدر “مرد” بود كه هرچه داشت را گذاشت و خداوند به بركت خلوصش نامش را روز به روز ماندگارتر كرد و باز نيز خواهد كرد…

در واقع “تختي” رفت تا جاودانه شود و اينگونه است كه من مرگ پررمز و راز او را دوست دارم چون ده ها پيغام نهفته دارد،‌پيام انسان دوستي، درد آشنايي، گذشت و ايثار، بزرگ منشي، غيرت، شجاعت و در عين حال تنهايي، تنهايي و باز هم تنهايي…

روزي كه تختي نخواست يك سرباز به خاطر او خجالت بكشد و ناراحت شود

به این نوشته امتیاز بدهید!

امتیاز 3.67
جیرئیل خان بابائی

جیرئیل خان بابائی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×